با کمک ویراویراست متنتان را خودتان ویراستاری کنید.
انواع فعل:
در این مقاله فعلهای امر، دعا، ناگذر و گذرا، دووجهی، سببی، معلوم و مجهول، ربطی، کامل و ناقص، کمکی، شبهکمکی و غیرشخصی بررسی میشوند. برای دانش بیشتر دربارۀ فعل، مقالههای ساختمان فعل و زمانهای فعل را مطالعه کنید.
امر:
امر فعلی است که با آن فرمان میدهیم. با فعل امر از کسی میخواهیم کاری را انجام دهد یا حالتی را بپذیرد.
فعل امر در دو ساخت به کار میرود: دومشخص مفرد و دومشخص جمع.
«برو، بروید»
دومشخص مفرد: این ساخت مخصوص امر است.
دومشخص جمع: این ساخت مشترک میان امر و مضارع التزامی یا ساده است.
دومشخص مفرد همان بن مضارع است که با جز پیشین «بـ» (گاهی هم بدون «بـ») به کار میرود. در دومشخص جمع، شناسه افزوده میشود:
دومشخص مفرد: برو ← «ب» (جزء پیشین) + رو (بن مضارع)
دومشخص جمع: بروید ← «ب» (جزء پیشین) + رو (بن مضارع) + ید (شناسۀ دومشخص جمع)
در برخی از دستورها برای متکلم و غایب نیز امر قائل شدهاند.
بروم، برو، برود، برویم، بروید، بروند.
بیایم، بیا، بیاید، بیاییم، بیایید، بیایند.
محسن برود کنار تختهسیاه.
علی و حسین بیایید اینجا.
فعل دعا:
برای فعل دعا ساخت خاصی در زبان قدیم وجود داشته است.
در ساخت سوم شخص مفرد مضارع ساده و التزامی «ا» پیش از شناسه میافزودهاند.
آمرز+ ا+ د← آمرزاد، بیامرزاد.
ناگذر و گذرا (لازم و متعدی):
فعل از لحاظِ گذر دو گونه است: ناگذر و گذرا.
در دو جملۀ زیر سعید فاعل است. در جملۀ اول «آمدن» و در جملۀ دوم «آوردن» از او سر زده است.
سعید آمد. ← (معنی جمله بدون مفعول، کامل است.)
سعید کتاب را آورد. ← (معنی جمله بدون مفعول، کامل نیست.)
فعلی که بدون مفعول معنی جمله را تمام کند و به مفعول نیازی نداشته باشد فعل ناگذر یا لازم نامیده میشود.
مانند:
هما رفت.
هیاهو برخاست.
علی نشست.
فعلی که بدون مفعول معنی جمله را تمام نمیکند و به مفعول نیاز دارد تا معنی خود را تمام کند و از فاعل به مفعول برسد یا گذر کند، فعل گذرا یا متعدی نامیده میشود. ویراستاری متن خود را به ویراستارهای ویراویراست بسپارید.
سعید کتاب را آورد.
نسرین نامه را نوشت.
زهرا غذا را آورد.
علی گندم را کاشت.
فعلهای دووجهی:
برخی فعلها گاهی بهصورت ناگذر و گاهی بهصورت گذرا به کار میروند:
باران بارید. (بارید ناگذر است و مفعول ندارد.)
کودک از دیده اشک بارید. (بارید گذرا و اشک مفعول است.)
کوزه شکست. (شکست ناگذر است و مفعول ندارد.)
فرهاد کوزه را شکست. (شکست گذرا و کوزه مفعول است.)
آب ریخت. (ریخت ناگذر است و مفعول ندارد.)
آب را به زمین ریخت. (ریخت گذرا و آب مفعول است.)
این قبیل فعلها را فعلهای دووجهی یا ذووجهین مینامند.
فعلهای سببی(دومفعولی):
برخی از فعلهای گذرا را نیز میتوان دوباره گذرا کرد؛ در این صورت فعل به متممی تازه نیاز خواهد داشت؛ یعنی مانند آن دسته از فعلهای گذرا خواهد بود که هم مفعول میخواهند و هم متمم و بی آن دو معنی کاملی ندارند. این فعلها را که دوباره گذرا شدهاند فعلهای دومفعولی یا فعلهای سببی مینامد.
او لباس را پوشید.
او لباس را به بچه پوشانید.
او غذا خورد.
او غذا را به بچه خورانید.
فعل معلوم و فعل مجهول:
فعلی که فاعلش معلوم باشد فعل معلوم نامیده میشود.
سعید آمد.
*فعل گذرا را میتوان به مفعول نسبت داد:
←سعید حمید را در خیابان دید.
فعلی که فاعلش معلوم نباشد فعل مجهول نامیده میشود. در این صورت میتوان فاعل را نگفت و فعل را به مفعول، نسبت داد:
←حمید در خیابان دیده شد.
موارد استعمال فعل مجهول:
· وقتیکه فاعل معلوم نباشد:
کیف دزدیده شد.
· وقتیکه گوینده توجه به فعل دارد و فاعل فعل موردنظر او نیست:
خیابان کنده شده است.
· گوینده بهعمد نخواهد نام فاعل را به میان آورد یا اهمیت فعل و مفعول مطرح باشد:
علی کشته شد.
خرمشهر بازپس گرفته شد.
فعل ربطی (اسنادی):
فعلهایی هستند که معنی کاملی ندارند و فقط برای اثبات یا نفی نسبت به کار میروند و معنای آنها با آوردن صفت یا کلمهای دیگر کامل میشود.
«هوا روشن است» ← «است فقط برای اثبات نسبت به کار رفته است.»
صفتِ «روشن» معنی را کامل میکند.
فعل کامل و فعل ناقص:
فعلهایی را که همۀ ساختها و زمانهای آنها موجود یا متداول نیست فعل ناقص مینامند.
مانند: «استیدن» که جز مضارع آن، یعنی (ام، ای، است، ایم، اید، اند) و منفی آنها ساختهای دیگری از آن در زبان وجود ندارد. اگر در جستجوی نرمافزار ویراستاری هستید، به بخش ویراستاریِ سامانۀ هوشمند ویراویراست بروید.
در مقابل فعلهایی را که همۀ ساختها و زمانهای آنها به کار میرود، فعل کامل میگویند.
مانند (خوردن، زدن و جز آنها).
فعلهای کمکی (معین):
برای آنکه بتوانیم فعلی را در زمانها و با وجه خاصی صرف کنیم یا از آن ساختِ مجهول بسازیم از فعلهای دیگر کمک میگیریم.
مثلاً:
اگر بخواهیم از مصدر فعلی، ماضی بعید بسازیم از «بودن» کمک میگیریم← خورده بودم.
اگر بخواهیم ماضی التزامی بسازیم از «باشیدن» کمک میگیریم← خورده باشم.
اگر بخواهیم مستقبل بسازیم از «خواستن» کمک میگیریم ← خواهم خورد.
اگر بخواهیم ماضی نقی بسازیم از «استیدن» کمک میگیریم ←خوردهام.
اگر بخواهیم فعل مجهول بسازیم از «شدن» کمک میگیریم← خورده شد.
اگر بخواهیم ماضی مستمر بسازیم از «داشتن» کمک میگیریم ← داشتم میخوردم.
فعلهایی از قبیل «بودن، باشیدن، خواستن، استیدن، شدن، داشتن» را که به صرف فعلها کمک میکنند، فعل کمکی یا معین مینامند.
فعلهای شبهکمکی (شبه معین):
فعلهایی مانند «بایستن، توانستن، شایستن، خواستن، شدن» که گاهی در جمله به پارهای از فعلها و بن ماضی فعلها نوعی کمک معنایی و کاربردی میکنند فعل شبهکمکی نامیده میشوند و فعل همراه آنها را فعل پیرو میگویند.
سیما نتوانست به مسافرت برود. (نتوانست فعل شبهکمکی و برود فعل پیرو است).
فعلهای غیرشخصی:
فعلهای شبهکمکی (توانستن، بایستن و شایستن) گاهی فعلی میسازند که بر شخص معینی دلالت نمیکنند مانند:
نتوان رفت.
نباید گفت.
نشاید رفت.
این فعلها را فعلهای غیرشخصی میگویند.
وجه فعل:
هرگاه فعلی:
خبری را برساند. (وجه اخباری)؛
وقوع و حالت آن را با احتمال یا شرط همراه کند. (وجه التزامی)؛
فرمانی را برساند. (وجه امری)؛
از یکی از سه وجه اخباری، التزامی و امری به شمار میآورند.
زهرا به خانه رفت. (وجه اخباری)
شاید زهرا به خانه رفته باشد. (وجه التزامی)
زهرا به خانه برو. (وجه امری)
فعلهای رفت، رفته باشد و برو هر سه بر عمل رفتن دلالت میکنند.
در جملۀ نخست خبری قطعی میدهیم.
در جملۀ دوم همان خبر با احتمال همراه است و گوینده یقین ندارد که زهرا قطعاً به خانه رفته است.
در جملۀ سوم از مخاطب انجامدادن عملی خواسته میشود.
زمانهای فعل ازنظر وجه به شرح زیر است:
وجه اخباری:
مضارع ساده ← روند
مضارع اخباری ← میروند
مضارع مستمر ← دارند میگویند
مستقبل ← خواهند رفت
ماضی ساده ← رفتند
ماضی نقلی ← گفتهاند
ماضی بعید ← رفته بودند
ماضی استمراری ← میرفتند
ماضی مستمر← داشتند میرفتند
ماضی ابعد ← رفته بودهاند
ماضی نقلی مستمر ← می رفتهاند
وجه التزامی:
مضارع ساده ← روند
مضارع التزامی ← بروند
ماضی التزامی ← رفته باشند
وجه امری:
فعل امر ← برو
تجربۀ ویراستاری آنلاین با ویراویراست را از دست ندهید.
برای ثبت سفارش ویراستاری با شمارۀ 09020025029 تماس بگیرید.
نظرات