با ویراستار آنلاین ویراویراست، سرعت ویراستاری خود را چندین برابر کنید.
خط میخی فارسی باستان
پس از بحث دربارۀ زبان فارسی باستان، اینک نوبت به آن رسیده تا دربارۀ خطی که فارسی باستان به آن نوشته میشد، سخن بگوییم:
فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که بهدلیل شباهت حرفهای آن به میخ، خط میخی نامیده میشود. «خط سنگنوشتههای پادشاهان هخامنشی، خطی میخی از نوع بینالنهرینی است که تنها در نویسههایش، یعنی میخها و زاویهها به نظامهای نوشتاری میخی دیگر شباهت دارد. این خط، نتیجۀ تکامل تدریجی و چندهزارسالۀ خط میخی نیست؛ بلکه ابداعی مستقل است که تلاش میکند، خط صامتی آرامی باستان را به شکلی خاص به کار گیرد. به همین دلیل ازنظر نوشتاری، آمیزهای از خط هجایی و صامتی پدید میآورد.» این خط از چپ به راست نوشته میشد و 36 نشانۀ آوایی، 2 واژهجداکن و 8 واژهنگار دارد که اغلب بهاشتباه، اندیشهنگار نامیده میشود و نشانههایی برای اعداد است. «برخلاف واژهنگارها که ساختاری پیچیده دارند و از زاویههایی رویِهم تشکیل شدهاند، نویسههای آوایی حداکثر از پنج میخ ساخته شدهاند.»
در تکمیل این نوع نظام خطی، خط میخی بابلی و اصول الفبای هجایی آرامی، مدنظر مخترعان بوده است. تاریخ اختراع و پیدایش آن بهطور دقیق مشخص نیست. بیشتر کتیبههای فارسی باستان متعلق به داریوش اول و پسرش خشایارشا است؛ ازاینرو چنان به نظر میرسد که داریوش بزرگ دستور داده است، خطی برای فارسی باستان ساخته و این زبان بدان نوشته شود.
همانطور که مشخص است، خط میخی فارسی باستان یک خط هجایی است؛ زیرا علاوه بر سه مصوت -a- ، -i- ،-u-، خود صامتها نیز دارای مصوت هستند و در بعضی موارد، هنگامی که مصوتها شبیه به یکدیگر باشند بهصورت کشیده نشان داده میشوند. برای اطلاعات بیشتر دربارۀ ادغام مصوتها و قوانینی که میان آنها حاکم است، میتوانید به کتابهای دستوری خط میخی فارسی باستان مراجعه کنید. نکتۀ مهم دیگر این است که خط میخی فارسی باستان بهدلیل ساختار هجایی آن شامل حرفنویسی و آوانویسی است. در پایان مقاله، نمونهای از کتیبۀ داریوش بزرگ در بیستون را مشاهده خواهید کرد و با ساختار حرفنویسی و آوانویسی آشنا خواهید شد.
رمزگشایی خط میخی فارسی باستان
پس از شناخت الفبای میخی فارسی باستان بهتر است که دربارۀ روند رمزگشایی و کشف آن بیشتر بدانیم:
خط میخی فارسی باستان، پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن آن فراموش شد تا اینکه اخبار و گزارشهایی که توسط جهانگردان اروپایی از اوایل قرن هفدهم میلادی به بعد، در هنگام سیروسیاحت در شرق و بازدید از ویرانههای تختجمشید فراهم کرده بودند، توجه دانشمندان اروپایی را به خود جلب کرد. در قرن هجدهم میلادی چندین کتیبه به خط میخی فارسی باستان در اروپا منتشر شد؛ ازجمله رونوشت کامل یکی از کتیبههای داریوش در تختجمشید که جهانگرد معروف فرانسوی، شاردن (J. Chardin) در سال 1711 آن را منتشر کرد و یا کتیبهای از خشایارشا روی گلدانی از سنگ مرمر که توسط کنت کایلوس (Count Caylus) در سال 1762، گزارشی دربارۀ آن به محافل علمی آن زمان ارائه نمود.
در سال 1765 کارستن نیبور (Carsten Niebuhr) رونوشتهای دقیقتری از کتیبۀ سهزبانۀ تختجمشید تهیه کرد و پس از بازگشت از شیراز، در سال 1778 به انتشار آن پرداخت. نیبور پس از بررسی این اسناد متوجه شد که کتیبهها از چپ به راست و به سه نوع نظام خطی کاملاً متفاوت از یکدیگر نوشته شدهاند؛ پس از آن در سال 1798 میلادی اولاف گرهارد تیخسن (Olav Gerhard Tychsen) پی برد که این سه نظام خطی متفاوت در کتیبهها، در اصل بیانگر سه زبان مختلف هستند و نشانۀ موربی که بهصورت میخ حک شده و سادهترین شکلی است که پس از چند نشانه بهصورت منظم تکرار شده است، درواقع نشانهای است که برای تقسیم کلمات به کار میرفته است؛ اما وی معتقد بود که این کتیبهها متعلق به دورۀ اشکانیان است. پس از تیخسن در سال 1802 فردریش مونتر (Friedrich Münter) مستقل از تیخسن، علامت واژهجداکن را در کتیبهها تشخیص داد. از دیدگاه مونتر، گروهی از نشانههایی که در این سنگنوشتهها بیشتر از علامتهای دیگر تکرار میشوند، بهاحتمال بر مفهوم «شاه» و «شاه شاهان» دلالت دارد، او همچنین احتمال میداد که کتیبهها متعلق به دورۀ هخامنشی هستند. با وجود تلاشهای مستمر دانشمندان و محققان، هنوز پیشرفت حائز اهمیتی در کشف رموز خط میخی فارسی باستان حاصل نشده بود تا اینکه گئورگ فریدریش گروتفند ( Georg Friedrich Grotefend) آلمانی، در سال 1802 به نتایج چشمگیری دست یافت.
گروتفند کار خود را با تطبیق و مقابلۀ دو کتیبه از تختجمشید شروع کرد و دیری نگذشت که با نتایجی روبهرو شد. گروتفند نیز تصور کرد که کتیبهها به سه شیوۀ خطی متفاوت نوشته شدهاند، میخ مورب نشانۀ واژهجداکن است، کتیبهها به دورۀ هخامنشی تعلق دارند و شامل اسمها و لقبهای پادشاهان هخامنشی هستند. زبانی که کتیبهها بدان نوشته شدهاند (که همان فارسی باستان است) شبیه به زبان اوستایی است؛ پس از گروتفند پژوهشگران دیگر توانستند بر اساس آنچه تابهحال کشف شده بود، آرام و گامبهگام پیش روند تا اینکه سرانجام راولینسن (Sir Henry Creswicke Rawlinson) متن سنگنوشتۀ داریوش بزرگ در بیستون را ترجمه و به انجمن آسیایی سلطنتی (Royal Asiatic Society) در لندن ارائه نمود و ده سال پس از آن با بازبینی وی ترجمۀ قطعی آن کتیبه منتشر شد.
خوانش و رمزگشایی کتیبههای فارسی باستان توسط دانشمندان در سالهای مختلف به زحمت و با دقت انجام شد تا اکنون بتوانیم، بخشی از آثار مکتوب پیشینیان خود را بشناسیم. این متون از هر نظر دارای اهمیت فراوانی هستند؛ چه ازنظر زبانی و چه ازنظر شناخت فرهنگ، باورها و اعتقادهای کسانی که در گذشته میزیستند. تحقیقها و پژوهشها بر این کتیبهها همچنان ادامه دارد و رموز نهفته، همچنان یکی پس از دیگری کشف خواهند شد.
در بخش زیر بخشی از کتیبۀ داریوش بزرگ در بیستون را میخوانیم:
ویراستاری متن خود را به ویراستارهای ویراویراست بسپارید.
تجربۀ ویراستاری آنلاین با ویراویراست را از دست ندهید.
برای ثبت سفارش ویراستاری با شمارۀ 09020025029 تماس بگیرید.
✍️ به کوشش شیما صدیقی
📚 کتابنامه:
📖 اشمیت، رودیگر، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغبیدی ، ج1، تهران:ققنوس، 1382.
📖 مولایی، چنگیز، 1384، راهنمای زبان فارسی باستان، تهران: مهرنامگ.
نظرات