با ویراستار آنلاین ویراویراست، سرعت ویراستاری خود را چندین برابر کنید.
پیشنهاد میشود ابتدا مقالۀ سادهنویسی 1 را مطالعه کنید. مورد دوم در سادهنویسی، عوامل فنی و زبانی است که خود شامل پانزده مورد است. در این مقاله به موارد زیر میپردازیم:
-
بهرهمندی از زبان گفتاری
-
نزدیکی اجزای اصلی جمله به یکدیگر
-
کوتاهنویسی
-
همواری و بیتکلّفی
-
چینش طبیعی
پیشنهاد میشود برای مطالعۀ دیگر موارد مقالۀ سادهنویسی 3 را ببینید.
بهرهمندی از زبان گفتاری:
زبان گفتاری فصیحتر و روانتر از زبان نوشتاری است. نویسنده در زبان نوشتاری، چشم در چشم مخاطب ندارد و خواننده، حضور او را احساس نمیکند، پس احساس صمیمیت کمتری دارد. گاهی زبان نوشتاری به زبانی خشک و به عبارتی لفظقلم تبدیل میشود؛ البته نباید زبان نوشتاری را با زبان لفظقلم مساوی دانست. لازم نیست زبان نوشتاری را یکسره به زبان گفتاری تبدیل کرد. زبان گفتاری و زبان نوشتاری با حفظ مرزهای خود پیوسته در حال دادوستد با یکدیگر هستند. مثلاً در گفتار عبارت «بلند شد» و در نوشتار «برخاست» را به کار میبریم. این مقدار تفاوت، پذیرفتنی است. نباید سخن را با تفاوتهای تحمیلی مصنوعی کرد.
در زیر عواملی که زبان نوشتاری را به زبان گفتاری نزدیک میکند، برمیشمریم.
پرهیز از فعل وصفی:
عبارتهایی همچون «کتاب را باز کرده، خواند.» فعلی وصفی است که در گفتار از آن استفاده نمیکنیم؛ پس در نامههای دوستانه، داستان، رمان و همچنین مقالات علمی نباید از آن استفاده کنیم.
کاهش فعلهای نوشتاری:
متأسفانه در نثرهای امروزی بهخصوص در مقالهها بسیار از «میباشد» استفاده میشود. این فعل در زبان گفتار کاربرد ندارد و بهتر است استفاده از آن در نوشتار نیز کاهش پیدا کند. ویراستاری متن خود را به ویراستارهای ویراویراست بسپارید.
همچنین کلماتی مانند: ساخت، گشت، گردید، نهاد، صورت گرفت، باید فقط در معنای اصلی خود بهکاربرده شوند.
استفاده از واژههای نامأنوس:
استفاده از کلمات و ترکیبات دیریاب، فقط در صورتی مجاز است که برای آنها جایگزین مناسب نداشته باشیم.
اعتدال در پانویسی:
پاورقی نباید پر از اطلاعات پراکندۀ نویسنده و بیش از مقدار لازم باشد. این کار باعث میشود که ذهن خواننده پریشان و موضوع اصلی نوشته کمرنگ شود. برای پرهیز از پریشانکردن ذهن خواننده و متهم نشدن به فضلفروشی، بهتر است تنها اطلاعات مفید و کمربط در پاورقی بیاید.
همانطور که در گفتار پراکندهگویی زیبا نیست در نوشتار نیز باید از آن دوری کنیم.
رُکگویی و صداقت:
بیشتر ما در گفتگوهای رودرو با یکدیگر خندهرو، فروتن و صمیمی هستیم؛ اما در نوشتههایمان اینگونه نیستیم. معمولاً نویسنده، تنها به اندکی تعارف مصنوعی آنهم در مقدمه، بسنده میکند. سپس در هیچ جای دیگرِ کتاب به بیاطلاعی خود دربارۀ هیچ مسئلهای اعتراف نمیکند. نویسنده ترجیح میدهد با عبارتهایی همچون «تحقیق بیشتر در این موضوع بیرون از گنجایش این کتاب است»، «در اینجا مقال نمیگنجد» یا «شرح این هجران و این خونجگر، این زمان بگذار تا وقت دگر» از اعتراف به نادانی خود فرار کند. اگر در جستجوی نرمافزار ویراستاری هستید، به بخش ویراستاریِ سامانۀ هوشمند ویراویراست بروید.
همچنین کاستن از القاب افراد و نگفتن آنچه خود به آن نرسیدهایم، مصداق دیگری از رُکگویی و صداقت است.
بهرهوری از واژگان و فرهنگ مردمی:
برخی از کلمات در گفتار روزمره وجود دارند که نویسندگان از آنها کمتر استفاده میکنند. استفاده از این کلمات اگر درست و بهجا باشد آثار را خواندنیتر و نویسنده را به خواننده نزدیکتر میکند.
باید در نظر داشت که زیادهرَوی در این شیوه، متن را سبک و بیاعتبار میکند. در زیر برخی از این کلمات را بیان میکنیم.
هرازگاه (گاهی)، دلخور (ناخشنود)، دستخالی یا دست از پا درازتر (ناکام)، بیگدار (بیتأمل و اندیشه)، ترسو (هراسناک)، غریبه (ناآشنا)، خوشگل (زیبا)، صبح زود (سحرگاهان)، بیدروپیکر (آشفته)، پُر( مملو/ سرشار)، هم (نیز)، تصادف (سانحه)، قبلاً (پیشتر)، بلد نیستم (نمیدانم)، میدان دادن (فرصت یا مجال دادن)، میدانداری (حضور و مدیریت فعال)، سرراست (مستقیم و بیابهام)، پشتگوش انداختن (توجه نکردن)، سلیقه (ذوق انتخاب)، گول (فریب)، عصبانی (خشمگین)، جوابدادن (پاسخ گفتن)، مثل (همچون/چونان)، دست از سر کسی داشتن برداشتن (رها و خلاص کردن)، بهدردخوردن (فایدهمندی و گرهگشایی)، چشمم آب نمیخورد (امیدی نیست).
افزون بر این، ما در گفتوگوهای روزانۀ خود از ضمیر متکلّموحده (من) فراوان استفاده میکنیم و بیانهای کنایی، مانند «اینجانب» یا «بنده» را کمتر به کار میبریم. همچنین ضربالمثلهای قدیمی مانند «از او آبی گرم نمیشود» در معنای «امیدی به او نیست» بسیار زیاد استفاده میشود. بهتر است نویسنده همراه کلمات کتابی از اینگونه واژهها و مثلهای مردمی نیز استفاده کند تا زبان اثرش در نظر خواننده غریبه نباشد.
نزدیکی اجزای اصلی جمله به یکدیگر:
فاصله انداختن میان اجزای اصلی جمله، فهم جمله را دشوار میکند. در جملههای ترکیبی یکی پایه و دیگری پیرو است. بهتر است جملۀ پایه را از پیرو جدا کنیم.
بدین ترتیب، اجزای اصلی جملۀ پایه به یکدیگر نزدیکتر میشوند. به نمونههای زیر توجه کنید:
من تا وقتی هوا سرد است از خانه بیرون نمیآیم.
میتوان نهاد (من) و گزاره (بیرون می آیم) را به هم نزدیکتر کرد و نوشت:
«تا هوا سرد است من از خانه بیرون نمیآیم.»
یا
«من از خانه بیرون می آیم تا هوا سرد است.»
نباید با افزودن قید زمان، قید مکان و عبارتهای توضیحی یا تکمیلی، جمله را شلوغ، بدقواره و آشفته کرد.
گاهی نیز عبارتی مستقل (از حیث معنا) مانند جملۀ معترضه، اجزای اصلی جمله را از هم دور میکند. در استفاده از جملۀ معترضه دو نکته را باید در نظر گرفت:
-
جملۀ معترضه نباید حامل معنای اصلی و مهمی باشد؛ یعنی جمله برای انتقال پیام فرعی است نه برای معنای مهم و اصلی.
-
کاربرد جملۀ معترضه، بیشتر در جایی است که از آن گریزی نباشد و نتوان همان معنا را در جملهای جداگانه آورد.
کوتاه نویسی:
خواندن و فهم جملههای کوتاه برای خواننده آسانتر است؛ پس تا میتوان از شمار کلمات جمله بکاهید. تکرار کلمات مشابه در یک یا چند جمله و توضیح واضحات عوامل درازنویسی هستند. توضیحات اضافی و تکرارهای بیهوده پیام اصلی جمله را در زیر آوار کلمات پنهان میکند. هر کلمه، بخشی از مسئولیت جمله را به عهده میگیرد و اگر یک کلمه بتواند بهخوبی از عهدۀ مسئولیتش برآید، نباید این مسئولیت را میان چند کلمه تقسیم کرد.
راهکارهایی برای کوتاه نویسی:
-
حذف واژههای بیثمر؛
-
تبدیل فعلهای مرکب به فعلهای ساده؛
-
فشردهسازی مفاهیم.
همواری و بیتکلّفی:
بسیاری از تعبیرهایی که نویسندگان برای زیباترکردن جملۀ خود میآورند موجب ناهمواری و تکلف در جمله میشود.
یادمان باشد که زیباترین جمله، آسانترین جمله است و آسانترین جمله، آن است که خالی از تکلف باشد.
چینش طبیعی:
میتوان گفت در زبان فارسی، برای هیچیک از اجزای جمله جای خاصی ضرورت دستوری ندارد؛ بنابراین لزوم دستوری ندارد که فعل بعد از فاعل یا قید پس از فعل یا حرفاضافه و متمم آن پس از اسم بیاید.
جملهای را که در آن نظم دستوری رعایت شود جملۀ مستقیم و جز آن را جملۀ غیرمستقیم میگویند.
نظم دستوری جملۀ ساده اینگونه است:
نهاد یا فاعل+ فعل لازم؛
نهاد یا فاعل + مفعول + فعل متعدی؛
نهاد + گزاره + فعل ربطی؛
نهاد یا فاعل + مفعول + متمم یا قید+ فعل ربطی یا اسنادی.
در جملههای غیرمستقیم نظم به هم میخورد و نویسنده یا شاعر شکل دیگری به جمله میدهد.
مثلاً مینویسد: «بیدار است هنوز چشمهای آرزومندم؛ آیا خواهد دید تو را روزی؟» اگر بخواهیم همین جمله را نظم دستوری بدهیم و به جملۀ مستقیم تبدیل کنیم باید بنویسیم: «چشمهای آرزومندم هنوز بیدار است؛ آیا روزی تو را خواهد دید؟».
استفاده از جملۀ غیرمستقیم به مهارت و ذوق نیاز دارد. نویسندگان کارآزموده و چیرهدست، گاهی از اینگونه جملات استفاده میکنند و به نوشتۀ خود آهنگ و هیجان میدهند. برای خلق آثار ممتاز و تأثیرگذار گاهی چارهای جز مهارتیابی در ساخت جملههای غیرمستقیم نداریم؛ اما نباید فراموش کرد که بر هم زدن نظم دستوری جمله نباید موجب گنگی و دشواری عبارت شود. به هر روی جملههایی که در آنها نظم دستوری رعایت نشده است غلط محسوب نمیشوند؛ ولی معمولاً درک و فهمشان بهآسانی درک و فهم جملههای مستقیم نیست.
بهطور کلی نمیتوان قانون فراگیری را بر همۀ جملات حاکم کرد؛ اما این قاعده که نظم و ترتیب اجزای جمله نباید بهگونهای باشد که خواننده را بهزحمت اندازد به کمال فراگیر است. بر نویسنده است که اجزای اصلی و فرعی جمله را بهگونهای چینش و مدیریت کند که خواننده با یکبار خواندن؛ بلکه با یکبار نظر افکندن آن را بفهمد و نیازی به دوباره خوانی و دقت بیشتر نداشته باشد.
تجربۀ ویراستاری آنلاین با ویراویراست را از دست ندهید.
برای ثبت سفارش ویراستاری با شمارۀ 09020025029 تماس بگیرید.
نظرات